تکنیک های خاطره نویسی
الف. تکرار و فاصله گذاری: وقتی دانش آموز خود را جا می گذارید، شانس بیشتری برای به خاطر سپردن چیزها دارید.
به عنوان مثال، اگر می خواهید یک کلمه خاص را به خاطر بسپارید، یک بار آن را یاد بگیرید، سپس بلافاصله آن را تکرار کنید.
دوباره آن را در ۵ دقیقه، سپس ۱ ساعت، سپس ۱ روز، و سپس ۱ ماه تکرار کنید.
(بسیاری از برنامه های زبان این تکرار فاصله را دارند)هنگامی که شما چندین بار حافظه خود را با این فاصله قرار داده اید، به سختی می توانید این کلمات را فراموش کنید.
این کار را زمانی انجام دهید که مغز شما خسته نیست. یادگیری را به زور انجام ندهید.
اگر این کلمه به مغز شما نمی چسبد، چرت بزنید یا بروید و کار دیگری انجام دهید. صبح های زود که مغز شما تازه می شود، معمولا زمان بهتری برای یادگیری نسبت به اواخر شب است.
ب قصرهای حافظه: این تکنیکی است که بسیاری از قهرمانان حافظه از آن استفاده می کنند. آنها مکانی را با درهای زیاد تصور می کنند. پشت هر در یک اتاق کاملا متفاوت است. کلمه خود را پشت یکی از این درها پنهان کنید و تصویری را با آن مرتبط کنید. این به کمی تمرین نیاز دارد، اما ثابت شده است که برای بسیاری از افراد موثر است.
ج. یادگیری مبتنی بر مکان: بسیاری از افرادی که زبان یاد میگیرند، و همچنین من، یادگیری چیزهایی را در حین راه رفتن یا سواری/رانندگی در وسیله نقلیه مفید میدانند. بعداً، هنگامی که لازم است آن کلمه یا عبارت را به خاطر بیاوریم، خود را در همان جایی که اطلاعات را از آنجا آموخته ایم، تجسم می کنیم. به نظر می رسد این تداعی اطلاعات مکان یکی از موثرترین روش های یادگیری لغات جدید باشد.
د. فراموشی: مغز ما تمایل دارد بخش های غیرمعمولی از اطلاعات را به خاطر بسپارد. با کلمه یا عبارتی که یاد می گیرید، چیزی خنده دار یا خنده دار به یاد می آورید و به احتمال زیاد آن را به یاد می آورید. بسیاری از قهرمانان حافظه از ترکیبی از این تکنیک به همراه b و c که در بالا ذکر شد، استفاده می کنند.بیشتر بخوانید
ه. یافتن تداعی: مغز ما کاملاً متفاوت از رایانه ها کار می کند. از یک طرف، ذخیره و بازیابی یکی از ساده ترین مشکلات کامپیوتر برای حل آن بود. معمولاً نیازی نیست که نگران فراموش کردن رایانه اطلاعاتی که ذخیره کرده است باشید. از سوی دیگر، یک کامپیوتر فضای ذخیره سازی محدودی دارد در حالی که مغز ما اینطور نیست. ما با تداعی یاد می گیریم. در واقع، هر چه بیشتر یاد بگیرید، تداعی های بیشتری ایجاد می کنید و یادگیری چیزهای جدید آسان تر می شود. این روش برای من برای زبانهایی مانند عبری و عربی بسیار خوب کار میکرد، جایی که خط در ابتدا برای من کاملاً ناآشنا بود و مجبور بودم اغلب به نشانههای شنیداری تکیه کنم. کلماتی را پیدا کنید که شبیه کلمه در زبان دیگر هستند. سپس آن کلمه را با آن مرتبط کنید. این به ویژه زمانی که نام افراد را با کلمات مرتبط میکردم خوب کار میکرد. به عنوان مثال، من یک دوست به نام Amar (مخفف Amaryllis) دارم. Amar در زبان عبری به معنای "گفتن / گفتن" است و amarillo در اسپانیایی به معنای زرد است. حالا هر وقت سعی می کنم یکی از این کلمات را به خاطر بیاورم، چهره او نیز به ذهنم می آید. همچنین متوجه شدم که هر چه زبان های بیشتری یاد بگیرم، تداعی های بیشتری می توانم ایجاد کنم. شبکه ای عجیب از کلمات به زبان های مختلف را در ذهن من ایجاد می کند که در غیر این صورت با یکدیگر ارتباطی ندارند. همچنین متوجه خواهید شد که برخی از زبان ها به طور طبیعی کلماتی را که زبان های دیگر به طور معمول به یکدیگر مرتبط نمی کنند، به یکدیگر مرتبط می کنند.